سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

 

شهادت جانسوز پیامبر رحمت بر عاشقان تسلیت باد.

 قبول! تو ازمن خیلی عاشق تری، خیلی پاک تر، باصفاتر. اصلا همه ی «خیلی ها» مال تو است وفقط یکی سهم من: اویس!
من از تو خیلی غریب ترم!

 

 

 

 

 پیامبر گفت:« در امت من مردی است که به عدد موی گوسفندان ربیعه و مضر او را در قیامت شفاعت خواهد بود.» صحابه گفتند:« این که باشد؟»   فرمود که:« بنده ای از بندگان خدای.» گفتند:« ما همه بندگان خدای – تعالی ایم. نامش چیست؟» فرمود:« اویس» 

 

·          گفتند:" او کجا باشد ؟" گفت: " به قرن"

گفتند:" او تورا دیده است؟"

گفت:" به دیده ی ظاهر نه."

گفتند:" عجب! چنین عاشق تو وبه خدمت تو نشتافته؟"

·          در چنین چیزی شبیه هستیم: فاصله. درد مشترک! از «قَرَن» من تا او. فاصله! فرقی مگر می کند؟ برای تو از جنس مکان. برای من از جنس زمان، راه دور بود. خیلی . چندین بادیه. پرا ازعشق شده بودی . پر. گفتی: «بروم شاید از دورها بشود اورا ببینم».

·          چون به مدینه رسید پیامبر به سفری رفته بود. صحابه گفتند بمان. گفت مادرم مرا فرموده نیمی از روز بیشتر نمان. پس بسیار گریست و آنگاه بازگشت.

·          تو رسیدی رفته بود سفر. من رسیدم، رفته بود سفر. تو ندیدیش و من ندیدمش، و ما فقط تا آن جا همسفر بودیم.

 ·             تو رسیدی ، رویش نبود بویش بود. آن گاه نفس کشیدی. من رسیدم نه رویش بود، نه بویش. نه هیچ چیز دیگری برای قناعت!

·          تو رسیدی حنانه بود. برای سردر هم گذاشتن. برفقدان شانه هایش گریستن. من رسیدم حنانه سنگ شده بود.نامی فقط و صدای ناله حتی از اعماقش نمی آمد. ما تاهمین جا همسفر بودیم. بعد از این داستان من است.

·          گفتم سهم من؟ گفتند:" فقط قال رسول الله»! موریانه شدم. افتادم به جان کاغذها. در به در در پی او. سعی کردم نفهمیدم.

·          دلشان سوخت.گفتند:" بهش تصویری بدیم». رنج کشیدند. خیلی. کلمه به کلمه از دل تاریخ در آوردند. سیره! سنت! با پاره های تاریخ او را دوباره ساختند.

·          حساب کردم. شمردم. تصویر من، فقط ده سال بود. دوباره شمردم. چیزی کم بود.13 سال از او کم بود. پیامبری که به من داده بودند، پیامبر مدینه بود. فقط. مردی مقدس در بالای اتاقی. شبستان مسجدی. یارانش نشسته اند.دور تادور. با ادب. کسانی می آیند برای دست بوس. عرض ارادت. حرفش را می برند سینه به سینه. همه چیز پراز ابهت. مجد. عظمت. فتح می کند پیش می رود. فقط یکبار در احد تنها می شود.کمی بعد درست می شود. اما13 سال جایی کم بود. این فقط پیامبر مدینه بود. اویس من بخشی از اورا نداشتم. درد است نه؟

·          کعبه در میان است. دور بت ها می گردند. همه. سه نفر ایستاده اند. جدا از جمع. خم می شوند. فقط سه نفر. راست می شوند. به خاک می افتند. راست. خم. خاک. فقط سه نفر.
همه برمی گردند. دایره می زنند دورشان. حیرت، بعد خنده. از فرط خنده به زانو می افتند. دست روی دلها. طعنه می بارد. اند و هیچ کس نیست حتی برای دلسوزی می خندند.  

        در سجده است. از پشت سر نزدیک می شوم.شکمبه وسرگین شتری ناگهان فرو می ریزد. سر از سجده برمی دارد. ایستاده

·          زجر می کشند. سنگ های گران برسینه. زنجیرها. شلاق ها. رد می شود از کوچه. رومی گرداند تا اشکش را نبینند. نمی داند چند بار نزدیک است بیفتد. رنج های تک تک شان برشانه ی اوست.

·          وآن دره و انزوای آن شعب. شیون کودکان گرسنه، رنج پیرمردان خسته و چشمان بیمار ابوطالب، رد می شود.
اویس من این ها را هیچ نمی فهمم! پس چرا چیزی از رنج سترگ این « دوست داشتنی»، در تصویر من از پیامبرم نیست؟

·          سیزده سال رنج، زجر! زجر، بی نفرین. عذاب این قوم پشت زمزمه یک دعا محبوس مانده است و برنمی آید و آن دعا که باید برنمی آید. این پیامبر آیا نفرین کردن نمی داند! 

·          تنها نشسته است زیر سایه ی تاکی.

·          آی نفرین چرا برنمی آیی! دست هایش بلند می شوند. ملائک عذاب صف می بندند. نفس آسمان حبس می شود. طوفان تب دار در گرفتن. دریا منتظر طغیان. کوه آماده ذره دره شدن. ودست ها بلند می شود، زمین گوش تیز می کند ودعا. نفرین نیست. نه!
دعا اولین شکایت اوست. بعد از 13 سال.خدایا:" گله دارم از بی رمقی زانوانم. از اینکه دیگر در من توان برخواستن و در خانه ها را یکی یکی زدن و آیه خواندن نیست.

·          اویس! من خیلی دورم. کسی از نسل غریب ، نسل گریز پا! کجاست زمزمه محبتی که مرا به مکتب باز آورد؟ کی می رسد آن جمعه که زمزمه محبتی ...

       اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله وغیبته ولینا...

 

 


[ شنبه 90/11/1 ] [ 1:12 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 91
کل بازدیدها: 259227